ابزار
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- پهلوی
آوایش
[ویرایش]- /اَبزار/
اسم
[ویرایش]ابزار (ابزار)
- وسیلهای که به یاری آن بتوان کاری انجام داد. افزار، آلت، وسیله، مایه.
- (ساختمان): نوار باریک گچ بری در قسمت بالای دیوار و نزدیک سقف یا در هر جای سطح آن.
- نقش تزیینی برجسته یا فرورفته روی چوب. کشو که زیر سقف از گچ بر گیلوئی کنند یا ابزارهای دستی. ابزارها و آلتهایی که در کارهای دستی بکار میرود.
- آنچه از ادویه که برای خوشبو کردن در غذا ریزند مانند فلف، زردچوبه، دارچین.
- آنچه برای پختن در ديگ کنند ( بجز ادويه خشک که آنرا توابل گويند ) يا ديگ ابزار . آنچه بدان طعام خوشبو کنند.
برگردانها
[ویرایش]ترجمه | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
منابع
[ویرایش]- فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ لغت معین